کد مطلب:298626 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

به خانه برگشت


برخی نوشته اند [1] : فاطمه ی اطهر پس از این نطق آتشین و محاكمه ی پرشور و محكوم كردن غاصبان خلافت و فدك به خانه بازگشت و علی (ع) كه در خانه چشم به راه بازگشت تنها یادگار پیغمبر و همسر عزیزش بود ناگهان دید فاطمه در را باز كرد و وارد شد اما در اثر برخوردی كه با ابوبكر و دیگران كرده بود، سخت ناراحت به نظر می رسید و از این رو به عنوان شكایت و درد دل از آنچه دیده و شنیده بود علی (ع) را مخاطب ساخته و گفت:

«یابن ابی طالب اشتملت شمله الجنین، و قعدت حجره الظنین! نقضت قادمه الاجدل، فخانك ریش الاعزل، هذا ابن ابی قحافه یبتزنی نحیله ابی و بلغه ابنی، لقد اجهر فی خصامی، و الفیته الد فی كلامی، حتی حبستنی قیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضت الجماعه دونی طرفها، فلا دافع و لا مانع، خرجت كاظمه، و عدت راغمه اضرعت خدك یوم اضعت حدك، افترست الذئاب، و افترشت التراب، ما كففت قائلا، و لا اغنیت باطلا، و لا خیار لی. لیتنی مت قبل هنیتی و دون زلتی. عذیری الله منك عادیا و منك حامیا. ویلای فی كل شارق، مات العمد، و وهت العضد. شكوای الی ابی، و عدوای الی ربی. اللهم انت اشد قوه و حولا، و احد باسا و تنكیلا.

(ای پسر ابیطالب چون است كه همچون كودكی كه در رحم مادر است دستها را به زانو بسته، و مانند مردمان تهمت زده به گوشه ای نشسته ای، تویی كه شاه پرهای بازان شكاری (و سرهای سرفرازان و یكه تازان و دلاوران عرب) را در هم شكستی، و امروز پر مرغ بال شكسته ای تو را در هم شكسته!


این فرزند ابی قحافه است كه عطا و بخششی را كه پدرم به من كرده بود، و قوت لایموت فرزندانم را به ستم و زور از من ربوده، آشكارا به دشمنی با من برخاسته در گفتار با من مجادله می كند! تا آنجا كه فرزندان «قیله» و انصار دست از یاری من برداشته و مهاجران هم مراعات خویشی و پیوند ما را نكردند و مردم دیگر نیز ظلمی را كه به من شده (و داد خواهیم را) نادیده گرفتند، نه كسی مانع آنان شد و نه كسی از من دفاع كرد.

با دلی پر غیظ از خانه بیرون رفتم، و خوار و زبون به خانه بازگشتم!

آن روز كه شمشیرت را بر زمین نهادی گونه ات را بر زمین نهادی! گرگان را از هم دریدی و اكنون زمین را فرش كرده و نشسته ای؟

من كه نتوانستم جلوی گفته ای (از گفته های اینان) را بگیرم، و نه باطلی را كفایت كنم، و اختیار دیگری هم نداشتم.

و از این سخنانی هم كه از روی شكایت و گله گفتم (و شاید سزاوار مقام تو نبود) اگر چه وظیفه ی حمایت مرا هم نداشته باشی به پیشگاه خدا عذر و پوزش خواهم! (فاطمه (ع) پس از اظهار این چند جمله گویا بی تاب شده و از روی بی تابی چند جمله ی دیگر هم گفت:)

وای بر من در هر روزی كه از عمر من می گذرد؟ تكیه گاهم مرد، و پشتیبانم سست شد! شكوه ام را به پدر می كنم، و دادخواهی از خدا می خواهم!

پروردگارا نیروی تو از همگان بیشتر و كیفر انتقام تو از همه سخت تر خواهد بود!)

در دنبال همین نقل آمده كه علی (ع) با چند جمله همسر بزرگوار و بزرگ بانوی اسلام را آرام كرده و دلداری داد، و فاطمه ی اطهر نیز آرام شده و با یك جمله «حسبی الله» كه از زبانش خارج گردید مهر سكوت و تسلیم را بر دل و زبان نهاد.


[1] و برخي هم در صحت اين نقل ترديد كرده اند.